چهارشنبه 9 تیر ماه 1400

ساخت وبلاگ

دایی عزیزم باورم نمیشه از دستت دادم

این کرونای لعنتی چه میخواد از جون مردم ایران

دایی دلم میسوزه چقدر غریب رفتی

تنها بودی و رفتی

چقدر غریب  به خاک سپرده شدی

حتی نمی تونیم بیاییم سرخاکت

باورم نمیشه دیگه نمی تونم ببینمت دیگه نمیتونیم با هم شوخی کنیم

باورم نمیشه دیگه جمعه ها تو جمع خانوادگی نیستی...

تنها دایی عزیزم رفیقم بهترین من ای دل خوشی خانواده

ای مهربانترین و بهترین خانواده

حالا ما موندیم و یک دنیا خاطره یک دنیا حسرت برای نبودنت تو جمعمون

دایی جان الان وقت رفتنت نبود خیلی خیلی زود  تو که بی معرفت نبودی

دایی جان اینقدر یهو تنهامون گذاشتی که حتی جرات نمی کنیم به مادر بزرگ خبر نبودنت بدیم

دایی جان دو روز از اسمونی شدنت میگذره و هنوز جرات نمی کنیم خبر به خواهرات بدیم که دیگه نیستی

فردا نه پس فردا باز جمعه هست این تلخ ترین جمعه زندگیممونه

جمعه ای که تو توش نباشی دیگه رنگ بوی گذشته نداره

دایی جان برگرد قول میدم دیگه باهات شوخی نکنم 

دایی جان برگرد قول میدم این دفعه خور پف هاتو تحمل کنم به جون بخرم

دایی جان برگرد قول میدم ایندفعه موقع بازی منچ اذیتت نکنم جر زنی نکنم

دایی جان برگرد مادر بزرگ تحمل شندیدن نبودن تو رو نداره

دایی جان برگرد این جا هیچ کس بدون تو بودن رو بلد نیست

دایی جان امروز درست دو روز و 5 ساعته نداریمت

دایی جان ...

دایی جان...

هر چقدر بنویسم

از نبودنت...

از خوبیات...

از حسرت نبودنت...

کمه..............

خدایا به قلبم تحمل این درد رو بده

بخدایا بهترین عضو خانوادمون گرفتی

کسی رو بردی پیش خودت که همه وابسته اش بودیم

پایان تمام خوشی ها....1400/04/09

10:10...
ما را در سایت 10:10 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : santi002 بازدید : 122 تاريخ : شنبه 11 تير 1401 ساعت: 11:02